اتمام ترجمه‌ی جلد نخست «علم منطق» هگل

دگرگونیِ تمام­عیاري که طرزِ فکرِ فلسفی از حدودِ بیست‌وپنج سالِ اخیر در میانِ ما متحمل شده، نظرگاهِ عالی‌تري که خودآگاهیِ روح در این بازۀ زمانی در خصوصِ خویش حاصل آورده، تا کنون هنوز تأثیرِ اندکي بر قالبِ منطق گذاشته است.

آنچه پیش از این دوره متافیزیک نامیده می‌شد، به‌اصطلاح از بیخ و بُن برکنده شده و از سلسلۀ علوم ناپدید گشته است. کجا می‌شود همچنان بانگِ هستی‌شناسیِ سابق، نفْس‌‌شناسیِ عَقلانی، کیهان‌شناسی یا حتی الهیاتِ طبیعیِ سابق را شنید، یا اصلاً کجا مجالِ شنیده شدن به آن‌ها داده می‌شود؟ فی‌المثل پژوهش‌های ناظر به غیرِمادی‌بودنِ نفْس، عللِ مکانیکی و غائی، کجا قرار است همچنان علاقه­اي برانگیزند؟ حتی آنچه سابقاً برهان‌های وجودِ خدا نامیده می‌شد صرفاً از منظرِ تاریخی یا از بابِ تهذیبْ و اعتلای ذهن اقامه می‌شوند. واقعِ امر این است که بعضاً علاقه به محتوای متافیزیکِ سابق، بعضاً علاقه به صورتِ آن، و بعضاً علاقه به هر دوی آن‌ها همزمان از کف رفته است. چنانچه، مثلاً، قٰانونِ اساسیِ یک قوم، مرام‌ومسلک‌اش، و عادات و فضایلِ اخلاقی‌عرفی‌اش از حَیّزِ انتفاع ساقط شده باشند، چنین چیزي همان‌قدر درخورِ ملاحظه است که، دست‌کم، این‌که قومي متافیزیکِ خویش را از کف بدهد، ‌این‌که آن روحي که خودش را به ذاتِ محضِ خویش مشغول می‌دارد دیگر هیچ وجودِ بالفعلي در این قوم نداشته باشد.

آموزۀ همگانیِ فلسفۀ کانتی، ــ این‌که فاهمه اجازه ندارد از تجربه فرابگذرد، وگرنه قوۀ شناخت به عقلِ نظری مبدل می‌شود که به‌خودیِ خود چیزي به‌جز خیال‌های باطل نمی‌زاید، [ــ] دست شستن از اندیشه‌ورزیِ نظرورزانه را از منظرِ علمی موجه داشته است. فریادِ تعلیم‌وتربیتِ مدرن، اضطرارِ زمانه که نگاه را به نیازِ بی‌واسطه معطوف می‌کند، به استقبال از این آموزۀ محبوب آمد، با این ادعا که همان‌طور که تجربه برای شناختْ امرِ نخستین است، به همین ترتیب برای کسبِ مهارت در زندگیِ عمومی و خصوصیْ بینشِ نظری حتی زیان‌بار و در مقابل تمرینْ و فرهیزشِ عملی به‌طورِکلی امرِ ذاتی، یگانه امرِ مقتضی، است.

از پیشگفتارِ هگل بر چاپِ نخستِ علمِ منطق

علمِ منطقِ هگل نخستین بار در سه مجلد به‌ترتیب در سال‌های 1812، 1813 و 1816 به انتشار رسید، در برهه‌اي که هگل، پس از چند مقطع تدریسِ فلسفه در دانشگاه‌های آلمانی، ریاستِ دبیرستاني در نورنبرگ را بر عهده داشت. عناوینِ این سه مجلد به‌ترتیب از این قرارند: «آموزۀ هستی»، «آموزۀ ذات» و «آموزۀ مفهوم». هگل این سه مجلد را ذیلِ دو عنوانِ عام‌تر طبقه‌بندی کرده است، به این ترتیب که «آموزۀ هستی» و «آموزۀ ذات» را «منطقِ ابژکتیو» و «آموزۀ مفهوم» را «منطقِ سوبژکتیو» نامیده است. کتابي که اکنون پیشِ روی خواننده است ترجمه‌اي از «آموزۀ هستی»، یعنیِ قسمت نخست از «منطقِ ابژکتیو»، است. هگل در اواخرِ حیات‌اش بر آن شد که ویراستِ تازه‌اي از کلِ اثر به‌دست دهد، اما اجل مهلت نداد تا این تصمیم را به‌طورِ کامل به عمل در آورَد. با این حال، پیش از مرگ‌اش موفق شد بازبینیِ «آموزۀ هستی» را به پایان برساند. هگل در این صورتِ بازبینی‌شدۀ «آموزۀ هستی» ــ که، یک سال از مرگ‌اش، در سالِ 1832 به انتشار رسید ــ مطالب را بسیار بیش‌تر تفصیل داده است. همین صورت از «آموزۀ هستی» هم هست که امروزه در تفسیرهای ناظر بر علمِ منطقِ هگل ملاک قرار می‌گیرد و، بنابراین، ترجمۀ فارسیِ پیشِ رو نیز بر اساسِ آن به انجام رسیده است.

از مقدمۀ مترجم بر ترجمۀ فارسی