زیبایی‌شناسی آلمانی

رشتۀ فلسفی زیبایی شناسی تا سال ١٧٣٥ نامی نداشت. در این زمان بود که آلکساندر گوتلیب باومگارتن در بیست و یک‌ سالگی در رسالۀ استادی خود در دانشگاه هاله، تعبیر استتیک/زیبایی‌شناسی را به معنای epsteme aisthetike دانش ناظر به امور محسوس و متخیل باب کرد. اما نامگذاری باومگارتن روی این حوزه، به تعبیری، غسل تعمیدی دیرهنگام بود: از آن زمان که افلاطون در جمهور ارزش تعلیمی صور متعددی از هنر را زیر سوال برد و ارسطو در پاره‌های به‌جامانده از بوطیقای خویش اجمالاً از آن‌ها دفاع کرد، زیبایی‌شناسی بی‌آنکه نامی داشته باشد بخشی از فلسفه بود. به بیان مشخص، افلاطون زبان به اعتراض گشوده بود که هنرها از حیث شناختی بی‌مصرف‌اند و جز بده‌بستان تصاویر خشک و خالی امور جزئی، به جای حقایق کلی، کاری نمی‌کنند؛ اما ارسطو از هنرها در برابر اتهام افلاطون دفاع کرد؛ استدلال کرد که دقیقاً هنر، یا دست کم شعر است که حقایق کلی را به آسانی و به صورتی فهم‌پذیر بیان می‌کند، برخلافِ، مثلاً، تاریخ که سر و کارش با واقعیات جزئی است و بس. از طرف دیگر، اگرتجربۀهنرها بتواند پرده از برخی حقایق اخلاقی مهم بردارد، در پرورش اخلاق نیز، که دیگر محور تردیدهای افلاطون بود، نقش مهمی می‌تواند داشته باشد. شکلی از این واکنش به افلاطون در قسمت عمده‌ای از تاریخ لاحق فلسفه، هستۀ زیبایی‌شناسی را تشکیل می‌داد، و در واقع در بخش زیادی از قرن بیستم نیز همچنان عنصری کانونی در زیبایی‌شناسی بود.

عنوان: زیبایی‌شناسی آلمانی
نویسنده: مجموعه‌ی نویسندگان
مترجم: سید مسعود حسینی (مدخل‌های زیبایی‌شناسی آلمانی در قرن هجدهم، زیبایی‌شناسی هایدگر)
جلد: گالینگور
 قطع: رقعی
تعداد صفحات: 536
ناشر: ققنوس
چاپ اول: 1399
نوبت چاپ: سوم (1402)